زاچ به قلم ستاره لطفی
پارت بیست و دوم
زمان ارسال : ۱۰۷ روز پیش
ناگهان با صدایی که به گوششان رسید، از خلسهی تاریک و خفهکننده بیرون آمدند.
مههای اطراف، رفتهرفته کم شد و فضای اطرافشان، شروع به تغییر کرد.
حال آنها در دروازهی ورودی قبلیه بودند.
پیر قبیله پس از احضار شدن توسط اترس، به استقبال آنها آمده بود.
هرماس با همان چهرهی اخمآلود، نگاهش را به پیرمرد انداخت. مردی با موهای بلند سفید و ریشهایی که تا اواسط سینهاش میرسی
اطلاعیه ها :
🥂اطلاعیه پارت شصتم زاچ🥂
سلام به دردونه های من😽 حالتون چطوره؟
این پارت بلند رو تقدیم نگاهتون میکنم. اگر کم و کاستی داره، یا چیزی خوشحال میشم بهم بگید. این روزا بهتون توضیح دادم، یه خرده به استراحت نیاز دارم و برای همین ممکنه یکم بی نظمی صورت گرفته باشه، اما بازم سعی میکنم پارت های بلندتری براتون قرار بدم.
به هرحال، خوشحال میشم با نظراتتون انرژی بهم بدید=) 🌺
پارت امشب تا دقایقی دیگه گذاشته میشه.
~~~
سورا قشنگ حافظشو از دست داده و حتی با دیدن دوستانش، اونا رو نشناخت...🙂
به نظر شما داخل قبیله و قصر برنادت قراره چه اتفاقاتی بیفته... حالا که دیگه روی زمین نیستن و به دنیای موجودات فرازمینی مهاجرت کردن، به نظر شما چه اتفاقاتی در راهه؟(:🧚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
ستاره لطفی | نویسنده رمان
جذابیت خالصه؟
۳ ماه پیشفاطمه
10گاهی کلمه کم میارم از بیان احساسم راجب رمان قشنگت... مجبورم ایموجی بذارم😍🫠😘
۳ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
.... واقعا از این همه حجم محبت و مهربونی نمیدونم چی بگم🌺🌷😘✨🌿
۳ ماه پیش*.....*
10و عشق حضور کم رنگ خود را افشا میکند❤️ 🔥
۳ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
:)))) ✨
۳ ماه پیشحدیث
10یه هر ماس هم نیست بیاد ما رو تو این امتحانات بدزده
۴ ماه پیشنویسنده رمان
00میگم بیا شما رو هم بدزده ببره توی اتاق سورا باهم زندگی کنید🤭😁
۳ ماه پیشنیلوفر ابی
10اینطور فهمیدم که سورا هم ممکنه انسان نباشه وبه خانواده فعلی سپرده شده نمیدونم تا چه حددرسته ممنون قشنگه
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
شاید هم فراتر از این شاید هم اصلا مسئله این نباشه🤭 ممنون جانم
۳ ماه پیشفاطمه ❤️
10دست مریزاد ستاره جون ❤️
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم فاطمه جون❤️
۳ ماه پیشحدیث
20کی وایب منفی داده آدرس بگو 😂😂🤧🤌🏻🤌🏻
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
از این آدما زیاده، خودتونو عشقه 😁❤️
۳ ماه پیشسما
۱۵ ساله 10امیدوارم😌🤗
۴ ماه پیشآرزو
10دستت طلا ستاره عزیزم خسته نباشی ❤💓❤
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم
۴ ماه پیشھاجر
10بنظرمن کہ اون روزی کہ ھرماس سورارو نجات داد بھش علاقہ مند شد ممنون نویسندہ عزیز قلمت حرف ندارہ❤
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
من ممنونم از شما عزیزم
۴ ماه پیشf
10نمی دونم چرا همش حس میکنم سورا هم انسان نیست و همینطور یه حسی بهم میگه و سورا و هرماس از قبل. همو می شناختن اما حافظه سورا پاک شده!؟🤔
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
اوه اوه😁😁😨 اوضاع داره خطرناک میشه🤔 نمیدونم شایدددد😈
۴ ماه پیشمهنا
۲۵ ساله 10جالب بود جالب ترم داره مبشه رمان پیچیده ایه هیجان دارم زودتربقیه شوبدونم
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم. خوشحالم که خوشت اومده😘 لطف داری
۴ ماه پیشAa
10پس درمان دل درد سورا چی شد؟ممنون مثل همیشه عالی👏🌹
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
دلیلش مشخص شد🥲
۴ ماه پیشR
10این فصل که خیلی خوب بود ، حدس سخت شد چون وقتی قبیله هرماس ضعیفه بقیه میخوان نابودش کنن عجیب شد😂فصل دوم رایگانه..؟
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
ممنونم عزیزم😘 اره رمان هنوز تموم نشده و تا انتها رایگانه، فصل بعدی شامل پارت های بعدی میشه که در ادامه همین پارت ها میذارم🙏
۴ ماه پیشیه ادم
10رمان تموم شد چی بازم رایگانه؟ دوس دارم بازم بخونمش
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
بله عزیزم رمان تا انتها رایگانه
۴ ماه پیشسما
۱۵ ساله 00اینطوری یکم تکراری و کلیشه ای میشه، مگه نه؟ از بس رمان های اینجوری خوندیم اومدیم اینجا دیگه! الحق که بهترین هم هست!
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
چطوری عزیزم؟ نفهمیدم🥲
۴ ماه پیشسما
۱۵ ساله 00دقت کردی تو همه ی رمان های کلیشه ای دختره اول از همه ی شخصیتا عاشق شخصیت پسر اصلی میشه بعدم دختره یه دوست صمیمی داره که عاشق دوستِ پسره اصلی قصه میشه! چند سال بعد هم بچه هاشون با هم بازی میکنن😂
۴ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
که اینطور. خب زاچ که اینطوری نیست🤔🤣🤣🤣
۴ ماه پیش
زری
00لعنتی هرماس خیلی جذابه